میرمهنا
کتاب میرمهنا نوشته ی خورشید فقیه را که از راه لطف برایم فرستاده است میخواندم . این بار از سررغبت و دقت کتاب راخواندم وبر همه ی مباحث آن توجه دقیق کردم وانصاف را که فقیه از روی کمال بی غرضی ودقت وبا استناد به همه ی نوشته هائی که در باره مبارزات میر مهنا ودر باره اقدامات شیخ نصرآل مذکور وشیخ سعدون بوشهری و قائد حیدر گناوه ای خوانده است،
با نظر علمی وتدقیق علمی مطالعه کرده است. ونکته ای را که با شگفتی دریافتم، موشکافی و توجه به اوضاع اجتماعی واغتشاشات عمومی جنوب ایران وسواحل خلیج فارس درپایان دوره ی صفوی وبه روزگار نادرشاه افشار و کریمخان زند است. نتیجه گیری ها وتلفیق اخبار وروایات ودرست نمائی – نه درشت نمائی – وقایع که فقیه دراین کتاب با نهایت صداقت و صمیمیت از روی مآخذ ی که در دسترس داشته کرده است ، بسیارارجمند و خواندنی وقابل تحسین است.
فقیه بر این ادعا پا فشاری کرده است که میرمهنا بندر ریگی، مبارزی وطن پرست ومدافع حقوق ایرانی درخلیج فارس ومخالف مداخلات استعماری انگلیس وهلند وسایر دول اروپائی – فرانسویان – وقبل از آن ها پرتقالیان بوده است و اتهام ویا ادعای درست نویسندگانی که او را قاتل پدر و مادر و خواهر خوانده اند همانگونه که ادعای درستی است همانگونه هم قابل توجیه وعلت یابی است .
فقیه ثابت کرده است که او دزد دریائی وراهزن سفاک وجبار نبوده، او استنتاج کرده است که میرمهنا مدافع ملیت ایرانی بوده وناگزیربه اقداماتی شده است که برای مبارزه با دشمنان خود – شیخ نصر آل مذکور بوشهری حاکم پر قدرت طرفدار انگلستان وشیخ سعدون بوشهری دست نشانده انگلستان درخلیج فارس وقاید حیدر گناوه ای طرفدار سیاست روز کریمخان زند پادشاه بی خبر ویا بی اعتقاد به چگونگی ترفندهای هلند و انگلیس وعثمانی - ضروری دیده است . اصولا وقتی این کتاب را به دقت میخواندم، دریافتم که میرمهنای بندر ریگی مانند امام قلی خان صفوی – امیرالامرای شاه عباس صفوی – بوده است که پرتقالیان را ازجزیره هرموز اخراج کرد . حمله او- میرمهنا- به اتفاق پدرش میرناصر به بحرین برای تصرف بحرین واخرج اعراب هوله - هواله – که به تحریک انگلستان – نماینده انگلیس که رئیس الخلیج نامیده میشد – به بحرین حمله کرده بودند وبحرین را از ایرانیان گرفته بودند و میرناصربه اتفاق میرمهنا بحرین را ازاعراب و انگلستان پس گرفتند ،
درواقع نظیر همان اقدامات شجاعانه و وطن پرستی امام قلی خان در جنگ دوماهه با پرتقالیان واخراج آن ها از خلیج فارس وشرق آفریقا ، و نظیر اقدامات الله وردی خان پدر امام قلی خان وهمین امام قلی خان وخواجه معین الدین فالی وتصرف بحرین وبیرون راندن اعراب عتوبی از بحرین بوده است ، ورفتاری هم که با هلندیان در پاسداشت حرمت آنها ورهاسازی آنها از قتل وشکنجه کرده است ، همان رفتاری بوده است که امام قلی خان با پرتقالیان جزیره هرموز انجام داد وآنها رابی هیچ ناراحتی به هندوستان فرستاد. شجاعت و مردانگی و تحمل شدائد میر مهنا به خوبی در این کتاب نشان داده شده است . تحریکات هلند و انگلیس وعثمانی دربصره وخلیج فارس وبندر ریگ و بندر بوشهر نیز مصداق همان تحریکاتی است که هلند وانگلیس پس از اخراج پرتقالیان به کار بستند ، گاهی دوست شدند وگاهی دشمن ، ودر هرحال : " چون صلح شود میان گربه وموش/ ویران گردد دکان بقال". در این میان ، ایرانی مظلوم ، اسیر این سیاست های ستمگرانه ی استعماری بود. ناگزیر باید دستی از غیب برون می آمد وکاری میکرد، و آن دست غیبی به روزگار صفویه امام قلی خان بود وبه روزگار زندیه میرمهنای بندر ریگی.
اما ناگفته نگذرم که این میر مهنا ، بی شک مردی خود کامه ولجوج وخشن و با پشتکار وغیرمعقول روحی بوده است . شاید اینها از صفات یک نابغه باشد. راستی را هیتلر، ناپلئون، شاه عباس، نادر شاه، آغا محمد خان قاجار و امثال آنها که شخصیت های بزرگ نظامی جهانند، مردانی سلیم، معقول و منصف و آرام بوده اند!؟ اگر خوب بیندیشیم ، نوابغ ، بخصوص نوابغ نظامی ، خردمند نیستند. سختکوشند وبه جز به نظر ورای خود به هیچ کس وهیچ چیز توجه و اعتنا ندارند.
اما من بی مقدار، به جهت نقد کتابشناسی وتاریخی، نظراتی هم در باره ی معایب این کتاب ومعایب میر مهنا دارم: نخست آنکه نسبت " وغایی " که برای میرناصر پدر میرمهنا وخود میر مهنا عمومیت مطلق پیدا کرده است ، صحیح نیست
نکته دیگر آن که نمیتوان ادعا کرد که اقدامات میرمهنا را صرفنظر ازآنچه که او را قاتل و آدمکش به حساب می آورند، صرفا اقدامات ملی گرایانه و وطن پرستانه نامید، چه وطن پرستی وملی گرائی تازمانهای اخیرمفهومی در فرهنگ مردم مشرق زمین نداشته است، آنچه بوده است خاندان پرستی، افتخارات قومی و نژادی وهمشهری گری بوده است و وطن وملیت معنی خاص امروزی نداشته است. ملیت تحت الشعاع مذهب بوده است.
نکته دیگر آن که سبب عدم اطاعت میرمهنا ازکریم خان زند ودشمنی بی چون وچرای کریم خان با میرمهنا، بعلت تضاد منافع شخصی اوبا حکومت زندیه بوده است. البته شورش آزادخان افغان در اواخر عهد نادرشاه افشار و سرازیری افاغنه به فارس و ترس کریم خان زند ازآن ها ومبارزات پنهانی سرداران کریم خان زند مانند زکیخان زند ، ودشمنی شیخ نصرآل مذکور وشیخ سعدون بوشهری و رقابت آن ها درکسب قدرت با میرمهنا نیز دراین مقوله سهمی به سزا دارند.
به هر حال میرمهنا مردی خود خواه، خشن، سنگدل، نامهربان، شکست خورده درعشق و امورعاطفی بود. اقداماتش درکشتن پدر ومادر وخواهر بسیار نکوهیده بوده است و خلاف اخلاق، ولی آن چه در اخراج بیگانگان ازجزیره خارگ وخلیج فارس انجام داده است ، بسیار پسندیده وستودنی است. ای کاش توفیقی می یافت که این شجاعت وبردباری وخشونت و سماجت را درخدمت دولت مرکزی ایران قرارمیداد وبه ایران بزرگ و مصلحت ایران می اندیشید .
نکته دیگر آن که برخلاف آنچه نوشته اند و ظاهرا آقای فقیه هم پذیرفته است، میرمهنا عرب نبوده، خاندانش هم عرب نبوده اند، پدر وجدش هم عرب نبوده اند. زبانش لری ومذهبش شیعه بوده است واعراب واردبه خلیج فارس ازدوره قبل از صفویه تا اواخردوره افشاری عموما سنی مذهب وعرب نبوده اند، ولی لر زبانها به خصوص آن ها که در دوره کریمخان زند به سواحل خلیج فارس وارد شده اند، مجموعا اهل کهکیلویه بوده، لر زبان وایرانی تبار بوده اند. کتاب " ایلات کهکیلویه " نوشته ی محمود باور، و کتاب " خوزستان و کهکیلویه و ممسنی " تالیف احمد اقتداری، دراین خصوص بحثی مستوفی دارند.
لیراوی ها وحیات داودی ها هردولر زبان وتبار کهکیلویه ای ولری وکردی دارند ومطلقا عرب و یا ترک نیستند. نام طایفه وغایی راباید به طایفه " زهابی " – زه + آب – بدل کرد . کریم خان زند هم خود لر زبان ایرانی است. امروز هم لهجه های تمام سواحل خوزستان وبوشهر وفارس لری است.
در ایران یک بازی رایانهای دربارهٔ زندگی وی ساخته شده است. امروزه جزیرهای غیرمسکونی در خلیج فارس جزیره میر مهنا و بندری در جزیره کیش به نام او نامیده شده است.
