شرح کامل حضور 2 روزه رضا شاه در دهملا به قلم خود او
مقدمه کتاب به قلم اسدالله علم :
«کتاب سفرنامه خوزستان نخستین بار در سال ۱۳۰۳ در تهران مطبعه کل قشون به چاپ رسید.این کتاب شرح سفر جنگی رضاه شاه که در آن هنگام سمت رئیس الوزرا و وزیر جنگ و فرمانده تمام قوا را داشت به خوزستان برای سرکوبی غائله شیخ خزعل است که با پشتیبانی وسیع بیگانگان عملاً حکومت مستقلی برای خود تشکیل داده بود و دولت مرکزی ایران نفوذی در کار او نداشت.
مطالب سفرنامه خوزستان طی این سفر تاریخی تدریجاً توسط سردار ایران فرج اله خان بهرامی رئیس کابینه وزارت جنگ که در التزام رکاب بود دیکته شد
(رضا شاه می گفته و او می نوشته) و در بازگشت فرمانده قوا(رضاه شاه) ،به صورت کتاب قطوری در ۴۱۸ صفحه به چاب رسید .چون چاپ اصلی کتاب حاوی مطالب مفصلی در شرح تاریخی و جغرافیای روستاها و شهرهای طول راه بود که با مطالب اصل سفرنامه ارتباط مستقیم نداشت و توسط رئیس کابینه بدان افزوده شده بود در چاپ کنونی از نقل این قسمت از مطالب صرفنظر و اصل سفرنامه که دیکته رضا شاه است تجدید طبع شده است.» اسدالله علمچکیده ای از کل سفر
توجه داشته باشید که در این زمان احمد شاه جوان به پاریس رفته بود و ماجراهای شیخ خزعل که شرح آن قبلاً در عنوان دیگری داده شده است، پیش آمده بود و رضا شاه پس از جنگ لشکریانش در هر منطقه و آرام شدن اوضاع به آن جاها می رفت به معنی دیگر او همواره یک مرحله عقبتر از لشکر حرکت می کرد مثلاً زمانی که او به دهملا آمد جنگ زیدون تمام شده بود و نیروهای خزعل از دهملا و هندیجان گریخته بودند. این سفر برای جنگ به طور کلی از ۱۳ عقرب(آبان) شمسی 1303 شمسی از حرکت به طرف اصفهان شروع شد و در 25 قوس(آذر) همان سال در خرمشهر تمام شد یعنی 42 روز طول سفربود.
هنوز رضاه شاه در اصفهان بود که خزعلیان در زیدون شکست خوردند
.و منصور پسر میرعبدالله(پدر زن شیخ خزعل) بر اثر اصابت گلوله توپ کشته شد.۳
روز بعد رضا شاه به شیراز رسید در این هنگام یک هواپیمای ملخی بمب انداز هم به لشکر دولت در زیدون اضافه شد که عکس آن موجود است. ۲۵ عقرب(آبان) از کازرون حرکت کرده و غروب به برازجان رسید و صبح سه شنبه از آنجا به بوشهر عزیمت نمود و تمام این مسیر با کامیون های نظامی و اتومبیل پیموده شد.در بوشهر با ژنرال کنسول انگلیس مقیم بوشهر و مستر هاوراد نایب شرقی سفارت انگلیس دیدار کرد و از بوشهر با کشتی مظفری از راه دریا به دیلم رفت و
۵ قوس(آبان) به دیلم رسید .فردای آن روز با اسب به زیدون رفت و آنجا از اردوگاه و لشکریان سان دید و از آثار جنگ 12 ساعته زیدون دیدن کرد و چنین رضاه شاه می گوید:«
این نقطه در دهم عقرب به تصرف قشون درآمد و متمردین به جانب دهملا و هندیجان گریختند .» .۸
قوس (آبان)۱۳۰۳ شمسی بعد از دو روز در زیدون به طرف لنگیر(longir (حرکت کرد و عصر آنجا رسیدند و در چادرهایی که زیر درختان سدر(کنار) بر پاشده بود استراحت کردند در این هنگام رضا شاه تلگرافی به بوشهر می زند و اتومبیلهایی که در بوشهر مانده بود را دستور می دهد با کشتی به هندیجان بیاورند که از آنجا به دهملا آمده و او را به اهواز برسانند. و همزمان شیخ خزعل هم تلگرافی به رضاه شاه واصل داشته که به علت بیماری پسرش را به هندیجان جهت دیدار و مذاکره با رضاه شاه می فرست و رضا شاه چنین جواب می دهد:«
تلگراف شما را در لنگیر دیدم .چون من به طرف دهملا حرکت می کنم به طوریکه درخواست کردید ،یکی از پسرهای خود را به دهملا نزد من بفرستید» .روز پنجشنبه
۱۲ قوس (13 آبان 1303 شمسی )به دهملا رسید و آنجا با پسر شیخ خزعل دیدار کرد و شب را در دهملا در خانه ای کنار رود زهره اقامت کردو فردای آن روز با اتومبیل به همراه پسر شیخ خزعل به اهواز رفت و شرح بقیه ماجرا و تسلیم شدن شیخ خزعل در عنوان دیگری داده شده است که می توانید بینید.شرح جزئیات بعضی از وقایع این سفر
۲۱
عقرب(آبان) شمسی1303 رضاه شاه در آباده نزدیک شیراز بود که تلگرافی از فرمانده کل قوای خوزستان به این مضمون به او رسید:«
مقام منیع حضرت اشرف فرمانده کل قواعده بختیاری که به کمک هوادارن خزعل آمده بودند، امروز یک حمله مختصری کردند و از طرف ستون ، شکست خورده عقب رفتند
.موقعیت دشمن و قوای نظامی به قرار ذیل است:چمکرته چشمه شیخ لنگری، موقعیت نظامی آسیاب
(سویره) و دهملا .دشمن عده قلیلی در هندیجان دارد برای پراکنده کردن دشمن دو روز قبل عده ای مرکب از نظامی و چریک به طرف هندیجان فرستاده شده بود،الساعه راپرت رسید که هندیجان را تصرف نموده اند» از لنگیر-سرتیپ فضل الله عصر ۲۱ عقرب(آبان)- نمره ۲۰۶(
یعنی درگیری های دهملا و هندیجان در ۲۲ آبان سال ۱۳۰۳ شمسی ،۲۱ روز قبل از آمدن رضا شاه صورت گرفت)در
دهملا، پنج شنبه۱۲ قوس( ۱۳ آذر) ۱۳۰۳ شمسیقبل از ظهر وارد دهملا شدیم
.راه از سویره(دهکده کوچک کناری) تا این قصبه دو فرسخ یا قدری بیشتر است .همه جاده به طرف جنوب سیر می کند به امتداد رودخانه (جاده ی شنی بین دهملا و چم خلف عیسی) .هندیجان که مهمترین قصبه این ناحیه است هم رودخانه ی زهره را که از کنارش عبور می کند و هم ناحیه جنوب دهملا و هم خلیج کوچک دریا را به نام خود کرده است.منزلی در کنار رودخانه زهره تهیه شده بود
.هنگامی که قدم می زدم و در جریان حرکات این رودخانه خوش اسم و کثیرالاسم تفکر می کردم اتومبیلهایی نمایان گردید و سردار لشکر(شیخ عبدالکریم) پسر خزعل وارد شد. پس از ادای مراسم، مراسله ذیل را که جوابش نیز درج می شود از طرف پدر رسانید:(
در این نامه شیخ خزعل شدت مریضی را بهانه قرار داده بود و پسرش را فرستاده بود به دهملا برای دیدار با رضاه شاه)جواب رضاه شاه به شیخ خزعل
سردار لشکر
(پسرشیخ خزعل) به دهملا آمد.مرا ملاقات و مورد توجه و تلطف واقع گردید.مراسله شما را هم ارائه داد. ملاحظه کردم .نظر به مذاکرات شفاهی مشارالیه راجع به کسالت مزاج شما ،و اینکه قادر به سواری اتومبیل نبوده ،فقط با جهاز(کشتی کوچکی با دو طبقه و عریض و طویل که با چرخ پروانه به حرکت در می آید) می توانید حرکت نمایید، برای رفع این زحمت فوق الطاقه ،تصویب می کنم با همان وسیله جهاز به اهواز عزیمت نمایید .من هم چون خط سیرم از اهواز است ، و بدواً به آنجا خواهم آمد ، در همانجا مرا ملاقات خواهید نمود.رئیس الوزرا و فرمانده کل قوا
در دهملا مذاکراتی بین پسر شیخ خزعل و رضاه خان سردارسپه صورت می گیرد مبنی اینکه رضاه شاه به اهواز نیاید و مستقیم به محمره
(خرمشهر) برود ولی رضاه شاه آن را قبول نکرد و گفت ما به اهواز می رویم چون فکر می کرد خزعل می خواهد شاکیان را که در اهواز جمع شده بودند از او پنهان کند.
![]() |
|
اسامی همراهان رضا شاه در دهملا سه نفر از افراد اسکورت:یدالله خان اسلحه دار باشی مخصوص ، امیر لشکر خدایار خدایاری ،جعفر قلی خان بختیاری (سردار اسعد) ،سرهنگ علی اصغر خلعتبری (ساعدالدوله) آجودان مخصوص،سرتیپ عبدالرضا افخمی ،امیر لشکر محمود انصاری (امیر اقتدار)،امیر لشکر محمود آیرم ،سلطان اسماعیل میرزا مسعود(معتمدالدوله) ،قائم مقام الملک رفیع ،امیر لشکر علی نقدی (سردار رفعت) |
از دهملا به اهواز ،جمعه ۱۳قوس(۱۴آذر) 1303 شمسی
صبح در اتومبیلهای خود که بنابر دستور سابق از راه هندیجان به دهملا آورده بودند ،نشسته به طرف اهواز حرکت کردیم .پسر شیخ خزعل با چهره سیه فام در اتومبیل نشسته و برای هدایت ما جلو افتاد .به خاطرم گذشت که همیشه راهنمایی غراب را مشووم می دانسته اند(به فال بد می گرفتند) ولی من هیچ وقت به این قبیل موهومات اعتقاد نداشتم .امروز هم که 13 قوس است مخصوصاً به من خاطرنشان کردد که از عزیمت به شهر اهواز خودداری نمایم.
راه در یک زمین مسطح بی فراز و نشیبی می گذشت
.در این خاک یک قطعه سنگ به دست نمی آید و همه جا اثر دست خلاق رودخانه ها پیداست که ذره ذره این خاک حاصلخیز را از کوهسار شمالی جدا کرده و در قلب خلیج فارس فروبرده .به قسمی که امروز دیگر خلیج فارس مسافتی بعید خود را با احترام عقب برده است.قشون فاتح من نیز قدم به قدم خزعلیان را عقب نشانده و این خاک گرامی را از وجود قشونی که خزعل به جبر و تهدید تا زیدون فرستاده بود پاک کرد.در راه اهواز
گاهی دهات و چادرهای ایرانیانی دیده می شد که ساکنان آنها ملبس به لباس عرب و متکلم به زبان عرب بودند.و دولت به آنها اعتنایی نکرده و در چنگال خزعل رها کرده بود تا بتدریج نه تنها دارایی و حیثیت خود را از دست بدهند ،بلکه به اصطلاح نسبت به ایران به کلی بیگانه شوند.زبان خود و ملیت خود را فراموش کنند.پادشاهان ایران از تقویت آنها خودداری کردند و اعراب از خارج مرز قدم به قدم پیش آمده ،آداب و رسوم و زبان خود را پیشرفت دادند و این ایرانیان را ظاهراً عرب کردند.لیکن قلب آنها ایرانی مانده بود زیرا که دیدیم به محض پیدا شدن پرچم سپاه ایران ، از خزعل بریده و به دولت ملحق شدند.
عربها تازه به خوزستان آمده اند و به تدریج نژاد اصلی خوزی را به شهرها رانده اند
.درعهد صفویه احوالات سید مشعشع و عصیان ۷۰ ساله او و اخلاقش معروف است.شاه اسماعیل مثل قاجار در خواب نبود.بدون فوت وقت لشکر آورد و آل مشعشع را خاضع و مقهور کرد و تا اقصای خوزستان لشکر راند ولی بعد از انقیاد(بازگشت) باز حکومت را در خاندان او باقی گذارد. حدودی که به سید فلاح حاکم خوزستان واگذار کرد عربستان خواندند(بعدها شهری به نام فلاحیه به همین دلیل ساخته شد) تا با ایالت خوزستان مشتبه نشود .من در مرکز امر کردم این استقبال زشت را موقوف ساخته و این ایالت را به نام حقیقی و شریف خود یعنی خوزستان بخوانند.منبع :کتاب سفرنامه خوزستان رضاه شاه چاپ ۱۳۰۳ شمسی
بقیه عکسها را در قسمت عکس ببینید
